اسلام شناسی
اسلام شناسی


1. این که حضرت عالی احساس می کنید دین اسلام ، دین غم و اندوه است، شاید به این سبب است که حضرت عالی دین را نه با خود دین بلکه با دینداران شناخته اید ؛ اگر آشنایی شما با دین ، بیشتر ، از هیئتهای عزاداری و امثال آنها باشد طبیعی است که چهره اندوه آلود دین را خواهید دید ؛ و اگر شما بیشترین تماسّتان با دیندارانی می بود که بیشتر ، اهل دعا و عبادتند ، در آن صورت  احساس می کردید که دین اسلام بیشتر از همه چیز ، به دعا و عبادت اهمیّت داده است ؛ و اگر بیشترین ارتباط شما با طلاب علوم دینی بود ، این احساس به شما دست می داد که دین اسلام بیشتر از هر چیزی ، به علم و تقوا توصیه کرده است ؛ و... درحالی که هیچکدام اینها چهره تمام نمای دین اسلام نیستند . هر کدام اینها ، چهره اسلام از یک زاویه خاصّ هستند . برای این که بتوانید یک  تصویر جامع و تمام رخ از دین اسلام و مذهب تشیّع به دست آورید باید دین اسلام و مذهب تشیّع را از خود متون دینی ( قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) مثل کتاب نهج البلاغه )  به دست آورید. آن هم نه یک قسمت از قرآن یا یک کتاب روایی موضوعی  ، بلکه باید کلّ قرآن کریم را همراه با کلّ یک کتاب روایی جامع مطالع فرمایید تا معلوم شود که آیا در دین اسلام ، غم واندوه اصالت دارد یا نشاط و سرزندگی ؛ و عقیده ما این است که در اسلام نشاط و سرزندگی اصل است ؛ و غمهایی هم که در اسلام توصیه شده اند گرچه به ظاهر غمند ولی در اصل از سنخ نشاط بوده و موجب انبساط روح می شوند ؛  همچنین با مطالعه متون دین این مطلب برای شما معلوم می شود که آیا گریه و غمی که در دین توصیه شده به معنی گریه و غم سازنده است یا به معنی غم و گریه رکود آور ؛ چون هم گریه اقسامی دارد هم غم ؛ کما این که شادی و نشاط هم اقسامی دارد ؛ و بعضی از اقسام آن نه تنها مفید نیست بلکه مضرّ است.

خلاصه مطلب این که: 1)  هم غم اقسامی دارد هم شادی و نشاط . 2) بعضی از اقسام شادی و نشاط مفید و رشد آورند و برخی دیگر مضرّ و رکود آور ؛ همین طور بعضی از اقسام غم و غصه هم مفید و رشدآور بوده و برخی دیگر مضرّ و رکود آورند. 3) دین ، هم با غم رکود آور مخالف است هم با شادی رکود آور ؛ و برعکس ، هم به شادی و نشاط رشدآور توصیه می کند هم به غم رشد آور . 4 ) آنچه در اسلام اصل است ، احساس انبساط روح و احساس نورانیّت و صعود به سمت ملکوت عالم است ؛ و نشاط و شادی حقیقی همین است ؛ لذا اگر این حالت با نوع خاصی از غم حاصل شود ، باطن آن غم  شادی است ؛ و چنین غمی غم مقدّس است ؛ و اگر این حالت با شادی و نشاط ظاهری هم به دست آید باز آن نشاط وشادی مقدّس و مطلوب است ؛ لذا اسلام اصالتاً فقط شادی و نشاط را توصیه می کند ؛ لکن شادی حقیقی را نه فقط شکل و قالب شادی را.

غمهای مقدّس در اسلام

 1) غم دین خوردن : یعنی مومن باید غمخوار دین خدا باشد ؛ وبرای دین خدا دل بسوزاند و از اینکه دین خدا پایمال می شود ناراحت باشد. روشن است که چنین غمی نه تنها باعث افسردگی و رکود نمی شود بلکه باعث ترقّی روحی انسان می شود ؛ و انسان را وامی دارد تا برای اعتلای دین خدا  زحمت بکشد ؛ چنین غمی بود که امام حسین (ع) را واداشت تا برای نجات دین خدا از چنگال یزید قیام کند ؛ و شهدای کربلا را چنین غمی واداشت تا در مقابل سی هزار نفر مردانه مبارزه کنند و خم به ابرو نیاورند ؛ و چنین غمی بود که امام راحل(ره) را واداشت تا دربرابر رژیم طاغوت قدعَلَم کند ؛ و نتیجه این کار، پیروزی مردم و اسلام بر طاغوت بود ؛ و چنین غمی است که مجاهدین اسلام را در طول تاریخ واداشته است تا از حریم اسلام دفاع کنند. و چنین غمی است که علمای دین را واداشته تا با تحمّل مشکلات فراوان ، در طول تاریخ  ، مرزهای اعتقادی دین را حفظ و حراست نمایند.

2) غم آخرت : یعنی مومن مؤظف است که غم آخرت داشته باشد ؛ یعنی برای آخرت خود تلاش کند ؛ و از کم کاری خود برای آخرت غمگین باشد ؛ روشن است که چنین غمی نیز انسان را به تلاش برای آباد ساختن آخرت وامی دارد. چنین غمی است که در طول تاریخ ، انسانهای پرتلاش و خستگی ناپذیر را پدید آورده است ؛ انسانهایی که از هیچ کارخداپسندانه ای روی گردان نبستند.

3) غم بندگان خدا : در روایات اهل بیت (ع) توصیه شده است که مومن باید غم بندگان خدا را داشته باشد ؛ یعنی باید نسبت به دردها و رنجهای دیگران بی تفاوت نباشد. امام صادق (ع) از پیامبر (ص) روایت نمودند که آن حضرت فرمودند: « مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ- وَ مَنْ يَسْمَعْ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‏» (بحارالانوار ؛ ج‏71 ؛ص 339) (هر كس شب را صبح كند در حالی که توجه به امور مسلمانان ندارد مسلمان نیست ، و هر كس بشنود مردى فرياد مي زند که، اى مسلمانان به داد من  برسيد و به ندای او پاسخ ندهد مسلمان نیست. ) 

4) غم خدا: یعنی مومن باید از هجران خود نسبت به محبوب و معشوق خود که خداوند متعال است ؛ غمگین باشد ؛ و از دوری او بسوزد ؛ و در طلبش بگدازد ؛ این نیز غم عشق است ؛ و سازندگی آن نیازی به گواه ندارد ؛ و اگر گواه طلب کردید ، دیوان عارفانی چون حافظ و مولانا و حضرت امام راحل را مطالعه فرمایید تا مشاهده فرمایید که غم هجران از خدا ، بنده را تا چه مرتبه ای ترقی می دهد.

5) غم اولیاء خدا : باز به ما امر شده است که در مصیبت اهل بیت (ع) غمگین باشیم ؛ امّا نه به این معنی که زانوی غم در بغل گیریم و چشمانمان را تر کنیم ؛ بلکه از ما خواسته اند که به بهانه این غم ، حکایت جنگ حق و باطل را دائماً در خاطر داشته باشیم و بدانیم که جنگ حق و باطل در همه زمانها و مکانها جاری است ؛ به ما امر شده است تا جریان کربلا را زنده نگه داریم ؛ چون کربلا نمایشگاه تمام فضائل و رذائل است ؛ صحنه ایست که در آن برای هر کسی الگویی برای خوب بودن وجود دارد ؛ و نمونه ای از تمام بدهای جهان ، در آن موجود است . هر کدام از شهدای و اسرای کربلا الگویی هستند برای اقشار مختلف مردم ؛ لذا جریان کربلا حجّت را برای تمام انسانها ، تمام کرده است ؛ و با وجود این طیف گوناگون انسانهای اسوه ، هیچ کس نمی تواند برای بد بودن خود عذری بیاود. بنا براین ، این غم از سنخ غمهای دنیایی نیست ؛ از سنخ غم انسانیت و غم حماسه و غم فضیلت است. و همه غمهای پیشین در این غم مقدّس نهفته اند.

اینها غمهای مقدّسی است که دین توصیه کرده است ؛ حال با انصاف بنگرید که کدام یک از این غمها از سنخ غمهای دنیایی و از سنخ غمهای رکودآور و افسرده کننده است ؛ همه این غمها ، باعث گشادی سینه و احساس انبساط روح می شوند ؛ و انسان ، احساس می کند، وجودش شفّاف و نورانی شده است ؛  و اساسا نام گذاری این امور با عنوان غم ، خود یک اشتباه است ؛ غم آن است که وجود انسان را تاریک و گرفتار رکود می کند ؛ مانند غم مال و غم مقام و غصه ناشی از حقد و حسد و امثال آن ؛ لذا اسم این حالتها را یا نباید غم و غصه گذاشت یا باید آنها را غم و غصه مقدّس نامید ؛ چرا که انسان را رو به بالا و رو به روشنی می برند ؛ اگر تاریخ بشریّت را در ذهن خود ،خوب تجسم فرمایید ؛ خواهید یافت که در طول تاریخ ، انسانهای دارنده این نوع غمها بوده اند ، که دنیا را از فرو رفتن و غوطه ور شدن در ظلمت و تاریکی نجات داده اند ؛ و اگر نبودند چنین انسانهایی ، افراد سرخوش و باده خور و عیّاشی چون هیتلر و موسیلینی و صدام و یزید و معاویه و چنگیز و بوش و ... دنیا را به تباهی می کشیدند.

2. امّا این ادّعا که اسلام انسانها را به گوشه نشینی دعوت نموده است ، نه فعالیّتهای اجتماعی ، باز ادعای نادرستی است ؛ در بین ادیان موجود جهان ، دین اسلام اجتماعی ترین دین است ؛ و اگر کسانی به نام دین اسلام ، عزلت اختیار کرده اند ، برداشتشان از دین اسلام  نادرست است ؛ در دین اسلام رهبانیّت و دیرنشینی و صحراگردی و روزه سکوت گرفتن و از مردم بریدن بدعت و حرام است ؛ و در روایات فراوانی از این کارها مذمت شده است. ما در این جا به چند شاهد که این ادعا را نقض می کند اشاره می کنیم.

1. در اسلام صله رحم (دیدار از خویشاوندان ) که یک عمل اجتماعی و محکم کننده روابط اجتماعی است ، واجب است .

2. دیدار از دیگر مسلمانان و به خصوص از مریضان مستحب است .

3. امر به معروف و نهی از منکر یک عمل اجتماعی است ؛ که برای اصلاح جامعه واجب شده است. و لازمه آن حضور در اجتماع می باشد.

4. حج ،که عملی واجب است ، حرکتی اجتماعی در بُعد جهانی است .

5. نماز جمعه و جماعت ، یک عبادت کاملا اجتماعی است ؛ و در خطبه دوم نماز جمعه ، پرداختن به مسائل جامعه واجب است.

6. حضور در مساجد که مستحب مؤکّد است ، یک عمل اجتماعی است.

7. زکات واجب و انفاقهای مستحب همگی حرکتهایی برای  فقرزدایی و سازندگی جامعه هستند.

9. در بحث سابق گذشت که پیامبر(ص) فرمودند: هر کس شب را به صبح برساند و به فکر دیگر مسلمانان نباشد او مسلمان واقعی نیست.

و...

10 . در آیه 27 سوره حدید خداوند متعال به صراحت بیان نموده است که رهبانیت و گوشه نشینی که روحانیان مسیحی دارند ، بدعت است و خدا چنین چیزی را بر آنان تکلیف نکرده است .

‏11. پیامبر (ص) فرمودند: «... يَا ابْنَ أُمِّ عَبْدٍ أَ تَدْرِي مَا رَهْبَانِيَّةُ أُمَّتِي قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ الْهِجْرَةُ وَ الْجِهَادُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَة » (بحار الأنوار ؛ ج‏65؛ص320 ) (اى پسر مادر غلام ، آيا مي دانى رهبانيّت امّت من چيست؟ عرض كردم خدا و رسولش بهتر می دانند ، فرمود : هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره.)

12. حضرت علی (ع) از قول پیامبر (ص) فرمود :« لَيْسَ فِي أُمَّتِي رَهْبَانِيَّةٌ وَ لَا سِيَاحَةٌ وَ لَا زَمٌّ يَعْنِي سُكُوت‏ »( بحار الأنوار ؛ج‏67 ؛ص115 ) ( در دین من رهبانیت ( دیر نشینی و گوشه نشینی ) و سیاحت ( صحراگردی و دوری از شهر و آبادی ) و روزه سکوت وجود ندارد.)

13. و از همه روشنتر ، کلام امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه است « در بصره امام به خانه علاء پسر زياد حارثى كه از ياران او بود رفت تا حال وى را بپرسد، چون فراخى خانه او را ديد ، فرمود:اين خانه فراخ در دنيا به چه كارت آيد ، در حالی که در آخرت نيازت به چنين خانه‏اى بيشتر است ! آرى اگر بخواهى می توانی با این خانه به آخرت برسي ؛ در آن به پذيرايى مهمان بپرداز و با خويشاوندانت صله رحم کن ، و حقوقى را كه بر گردن دارى به مستحقانش برسان ، در این صورت می توانی با این خانه به آخرت برسی. علاء گفت: «اى امير مؤمنان! از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى‏كنم.» امام فرموند: «چرا؟» گفت: «جامه‏اى پشمين به تن كرده و از دنيا روى برگردانيده.» امام فرمود: «او را نزد من آريد»- چون نزد وى آمد به او گفت: اى دشمنك جان خويش! شيطان سرگشته‏ات كرده و از راهت بدر برده. آیا بر زن و فرزندانت رحمت نمى‏آرى؟ آیا چنين مى‏پندارى كه خدا آنچه را پاكيزه‏ است، بر تو حلال فرموده ، اما ناخشنود است كه تو از آن بهره بردارى کنی؟ تو نزد خدا فرومایه تر از آنی كه مى‏پندارى. عاصم گفت: «اى امير مؤمنان! [ آیا تو این حرف را می زنی ] در حالی که اين پوشاك توست که زبر و تن آزار است و این خوراک توست که دشوار خوار؟» امام فرموند: واى بر تو! موقعیّت من مثل تو نیست ، خدا بر پيشوايان عادل واجب فرموده ، خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا شدّت فقر ، خون فقیران را به جوش نیاورد.» (نهج البلاغه ؛ خطبه 209)

در این کلام امیرالمومنین  به وضوح ، موضع اسلام نسبت به اجتماعی بودن و  دوری از اجتماع و رفاه و فقر بیان شده است ؛ همچنین مشخص شده که وظیفه حاکم چیست و وظیفه افراد عادی جامعه چیست. لذا توصیه می کنیم برای کسب اطلاع درست از اسلام اهل بیت (ع) حتما نهج البلاغه را با ترجمه ای روان مثل ترجمه « دشتی » مطالعه فرمایید.

14. امیر المومنین علی (ع) فرمودند : «... الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّةَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِه ايمان و كفر »(بحار الأنوار ؛ ج‏؛65 ؛ص289 ) ( ... همیشه با سواد اعظم (توده مردم ) باشيد ؛ و بدانيد كه دست خداوند با توده مردم مى‏باشد ؛ از تفرقه و تشتت دورى كنيد ؛ همانا ، شخص دور افتاده از مردم ، نصیب  شيطان مى‏شود ؛ همانطور كه گوسفند دور افتاده از گله ، نصيب گرگ مى‏گردد ؛ اينك آگاه باشید ، هر كس اين شعار (شعار تفرقه )را بدهد او را بكشيد ، اگرچه در زير عمّامه من قرار گرفته باشد.»( نهج البلاغه ؛ خطبه 127 )

3. این ادعا که اسلام ، مردم را به کهنگی و عدم توسعه دعوت کرده نه نوآوری و ابتکار و اختراع ، ادعای نادرستی است که نه تنها هیچ دلیلی ندارد بلکه دلایل فراوانی بر ضد آن وجود دارد ؛ که به برخی از آنها به اجمال اشاره می کنیم.

اسلام بیش از هر دین و مکتبی به تعقّل و تفکّر و ژرف اندیشی و تدبّر فراخوانده ، و از تقلید کورکورانه از گذشتکان منع نموده است ؛ و ابتکار و اختراع و نوآوری ، نتیجه تعقل و تفکر و ژرف اندیشی و تدبّر و پرهیز از تقلید کورکورانه است. همچنین در قرآن کریم بیش از هر مکتب فکری ، در مورد آسمانها و ستارگان و خورشید و ماه و دیگر امور طبیعت صحبت شده است ؛ در این کتاب آسمانی مردم فراخوانده شده اند که در طبیعت اندیشه کنند تا آثار عظمت خدا  را در آن مشاهده نمایند.

در قرآن کریم واژه تعقّل با صیغه های مختلف آن 49 بار آمده است ؛ 13 بار در قرآن کریم آمده است که« افلاتعقلون » (پس چرا تعقل نمی کنید ؟) 8 بار آمده است: « لعلکم تعقلون » ( باشد که تعقل کنید ) ؛ 8 بار آمده است که این آیات برای کسانی است که تعقّل کنند. واژه فکر و مشتقّات آن 18 بار در قرآن آمده است ؛ واژه تدبّر 4 بار و واژه علم با مشتقاتش  782 بار و  واژه معرفت با مشتقاتش 29 بار ، و واژه « اولوالالباب »( صاحبان مغز و اندیشه ) 16 بار آمده است ؛ واژه تفقّه ( ژرف اندیشی) نیز فراوان آمده است. واژه نجم با مشتقاتش (ستاره ) 13 بار ، قمر (ماه) 27 بار و شمس 33 بار و...

حال چند نمونه از این آیات را بر می شماریم.

« در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و(همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخّرند، نشانه‏هايى است براى مردمى كه عقل دارند و مى‏انديشند! » (البقرة :  164)  

« و هنگامى كه به آنها (کافران )گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى‏گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند(باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟! » (البقرة :  170)

« بدترين جنبندگان نزد خدا ، افراد كر و لالى هستند كه تعقّل نمى‏كنند. »(الأنفال :  22)

« او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت ؛ و ستارگان نيز به فرمان او مسخّر شمايند ؛ در اين، نشانه‏هايى است براى گروهى كه عقل خود را به كار مى‏گيرند! » (النحل :  12)

« آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه با آن تعقّل كنند؛ يا گوشهاى شنوايى كه با آن بشنوند؟! چرا كه چشمهاى ظاهر نابينا نمى‏شود، بلكه دلهايى كه در سينه‏هاست كور مى‏شود. »(حج /46)

« ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، تا شايد شما تعقّل کنید.» (يوسف : 2)

« ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكّر(و بيدارى) شما در آن است! آيا نمى‏فهميد؟! »  (الأنبياء :  10)

« [ اولوالالباب ] همانها یی هستند كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند؛ و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏انديشند؛ (و مى‏گويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! » (آل‏عمران :  191)

« و او كسى است كه زمين را گسترد؛ و در آن كوه‏ها و نهرهايى قرار داد؛ و در آن از تمام ميوه‏ها دو جفت آفريد؛ شب را بر روز مى‏پوشاند؛ در اينها آياتى است براى گروهى كه تفكر مى‏كنند! » (الرعد :  3)

(10) يونس :  101

گو: «نگاه كنيد چه چيز(از آيات خدا و نشانه‏هاى توحيدش) در آسمانها و زمين است!» اما اين آيات و انذارها به حال كسانى كه(به خاطر لجاجت) ايمان نمى‏آورند مفيد نخواهد بود! (101)

« بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند(به همين گونه) جهان آخرت را ايجاد مى‏كند؛ يقيناً خدا بر هر چيز توانا است! » (العنكبوت :  20) 

« آيا آنان به شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفريده شده است؟!  و به آسمان نگاه نمى‏كنند كه چگونه برافراشته شده؟!   و به كوه‏ها كه چگونه در جاى خود نصب گرديده! و به زمين كه چگونه گسترده و هموار گشته است؟! پس یادآوری کن كه تو فقط یادآوری کننده هستی .  تو سلطه گر بر آنان نيستى. » (غاشیه / 17-22)

4. چرا اسلام انسان ها را به تجارت و خريد و فروش دعوت کرده نه به صنعت و صنعتگري؟

اوّلا اسلام،انسان را به کار و تلاش دعوت نموده است ؛ چه آن کار ، تجارت باشد یا صنعت یا کشاورزی یا هر کار مفید دیگر ، ثانیا در قرآن کریم  9 بار واژه تجارت آمده است ؛ ولی در هیچ کدام ، توصیه ای به تجارت نشده است ؛ در اکثر این آیات مراد از تجارت ، تجارت معنوی ( تجارت با خدا ) است نه تجارت دنیوی. و در بقیه آیات یا از تجارت به عنوان یک عامل ، که می تواند مانع از یاد خدا شود نام برده شده یا احکام تجارت بیان شده است. در روایات هم تجارت به عنوان کار برتر ، تبلیغ نشده است ؛ ثالثا در روایات اهل بیت (ع) بعد از کار تعلیم و تعلّم ، کار کشاورزی به عنوان برترین کار معرّفی شده است ؛ و اکثر ائمه (ع) خود به کار کشاورزی مشغول بوده اند. چرا که کشاورزی رمز استقلال هر کشور و ملّتی است ؛ و کشوری که در خوراکش محتاج دیگران باشد ذلیل خواهد بود ، حتی اگر برترین صنعت را داشته باشد. رابعا در دین اسلام به مسلمانان توصیه کلی شده که  باید همواره قویتر از غیر مسلمانان باشند ؛ لذا هر چیزی که باعث قدرتمندی است کسب آن برای مسلمانان لازم است ؛ ویکی از آن امور ، صنعت است ؛ حال اینکه کشورهای مسلمان ضعیف مادنده اند دلیلش عمل نکردن به این توصیه هاست. خامساً اسلام ، همانطور که به یادگیری علوم الهی توصیه نموده است به یادگیری علوم دنیوی نیر توصیه کرده است. پیامبر (ص) فرمودند: « اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ فَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم » (بحار الأنوار؛ ج‏1 ؛ص 180)  ( علم را طلب کنید حتی اگر در کشور چین باشد ؛ همانا طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. ) روشن است که از زمان پیامبر (ص) تا زمان حال ، هیچگاه کشور چین ، مرکز علوم دینی نبوده است ؛ ولی در زمان پیامبر (ص) چین مرکز علوم و فنون دنیایی بود ؛ لذا این توصیه پیامبر (ص) ، توصیه به یادگیری علوم وفنون و صنایع دنیوی است .   سادساً در قرآن کریم در سه  آیه خداوند متعال از تعلیم صنعت به انبیاء خبر داد ؛ در آیه 80 انبیاء فرموده است : « و ساختن زره را بخاطر شما به او (داود) تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ كند؛ آيا شكرگزارهستيد؟ »  و در آیه 37 هود فرمود: «  و(اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما ، كشتى بساز! و درباره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن، كه(همه) آنها غرق شدنى هستند!» مشابه این آیه در سوره مومنون آیه 27 نیز آمده است. و این خود تشویقی است برای ساختن وسائل مورد نیاز بشر ؛ چون طبق این آیات ، صنعت ، کار خدا و کار انبیاء است ؛ و از این که خدا به انبیاء (ع) تعلیم صنعت نموده است ، معلوم می شود که ساختن وسائل مود نیاز بشر یک عمل مورد رضایت خداست.

5. چرا اسلام انسان ها را از هنر و هنرمندي بازداشته است؟

این ادعا هم ادعای درستی نیست. اسلام تنها از چهار چیز در مورد هنر منع نموده است ؛ از ساختن مجسمه کامل انسان و حیوان  ؛ از کشیدن تصویر کامل انسان و حیوان ، از موسیقی مطرب  و لهوی ، از غنا و خوانندگی لهوی . بنا بر این ، ساختن مجسمه و کشیدن تصویر ناکامل انسان و حیوان و هر نوع مجسمه و تصویر دیگر جایز است ، و حتما استحضار دارید که در دنیای امروز ساختن مجسمه ها و نقاشیهای  غیر طبیعی ( سوءرئالیستی ) یک هنر پیشرفته محسوب می شود .  همچنین تنها موسیقی رقص آور و موسیقی مخصوص مجالس لهو و لعب مثل موسیقی های مجالس شراب و قمار و امثال اینها حرام است ؛ چون موجب نشر فساد و یادآور مجالس فساد است . همچنین آوازی حرام است که یا همراه با غنا باشد یا محتوای آن سخنان باطل باشد یا روش خواندن آن یاد آور مجالس فسق و فجور باشد. بنا بر این اسلام با هنر مخالف نیست بلکه با هنر فاسد و با فسادی که در قالب هنر ارائه می شود مخالف است .اگر تاریخ هنر را در کشورهای مسلمان مطالعه فرمایید خواهید دید که بعد از اسلام نه تنها ، هنر در کشورهای اسلامی از بین نرفت بلکه به سمت هنرهای مفهومی و هنرهای دینی و هنرهای سازنده پیش رفت. در اسلام بود که هنر خطاطی پدید آمد ؛  و همواره بهترین خطها برای نوشته شدن قرآن کریم به کار رفته است  ؛ و الان خطاطی یکی از بهترین و نابترین هنرهاست . همچنین معماری اسلامی که یک هنر خاص و منحصر به فرد است ، با محوریت مساجد پدید آمد و همواره زیباترین معماری ها ، معماری مساجد بوده است ؛ اگر سری به گنبدهای لاجوردین اصفهان بزنید در مقابل شکوه و عظمت هنرمندان مسلمان و هنر اسلامی سر فرود خواهید آورد. هنر معماری در کنار خود هنرهای جنبی زیادی را هم پدید آورده است ؛ مثل هنر کاشی کاری ؛ گچ بری ؛ و... همچنین هنر تذهیب ، یک هنر خاص اسلامی است که با محوریت قرآن کریم پدید آمده است ؛ همچنین هنر مینیاتور همواره در کنار عرفان اسلامی رشد یافته است. ولی در بین هنرهای اسلامی ، هنر سخنوری و به خصوص هنر شعر و شاعری جایگاه خاصی دارد ؛ و  هیچ فرهنگی ، شاعرانی به عظمت شاعران فرهنگ اسلام نداشته است. و اهل بیت (ع) ، هم خود شعر گفته اند ، هم از شاعرانی که با زبان شعر ، حقیقت را منتشر می ساختند تمجید می نمودند . تا جایی که حضرت رسول (ص) فرموند: « برخى از سخنان ، مانند سحر اثرگذار است و برخى از علم ها جهلند و برخى از شعرها حكمتند و برخى از گفتارها عدلند.»(بحارالانوار ؛ج1؛ 218)

حضرت صادق(ع) در باره عبدالله بن غالب شاعر فرمودند: « فرشته‏اى با او است که شعر را به القا مي كند ؛ و  من آن فرشته را مى‏شناسم‏.»(بحار ؛ج26؛ص 231 و 232)

6. چرا اسلام انسان ها را به فقر و فلاکت و بدبختي و عدم رفاه دعوت کرده تا توانگري و رفاه و آسايش و خوشبختي؟

این ادعا هم نادست است ؛ اوّلا اسلام در باب مال دنیا ، از دو چیز نهی نموده است ؛ از کسب مال غیر حلال و از دنیازدگی و رفاه زدگی و غفلت از یاد خدا و محرومان . لذا از نظر اسلام دارایی و ثروت و رفاه بهتر از فقر است ؛ ولی فقر بهتر از دنیازدگی و رفاه زدگی است. لذا بین این دو مطلب نباید خلط نمود. در روایات اهل بیت (ع) نیز از فقر به کرّات مذمت شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم.

امام صادق (ع) فرمودند: «  كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَر » ( أمالي الصدوق ؛ ص  295 )  ( نزديك است كه فقر كفر باشد و حسد بر تقدير چیره گردد.)

پیامبر (ص) می فرمودند: « أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْر ؛ خدایا از فقر به تو پناه می برم » (بحار الأنوار ؛ج‏69 ؛ص32 )

ثانیاً باید توجه داشت که فقر ، معانی گوناگونی دارد ؛ و یکی از معانی آن فقر عرفانی است که به معنی شهود فقر وجود خود است ؛  یعنی عارف وقتی به مقام فقر می رسد با تمام وجود در می یابد که هر چه دارد و هر چه هست ، همه از آنِ خداست ؛ و هیچ موجودی حتی مالک وجود خود هم نیست ؛ و اوج این شهود در اهل بیت (ع) است که در برابر خدا  برای خود ذرّه ای استقلال وجودی نمی بینند. لذا باید متوجه بود که در برخی روایات که از فقر تمجید شده ، مراد این قسم از فقر است نه فقر مالی . برای مثال نبی اکرم (ص) فرمودند: « الْفَقْرُ فَخْرِي وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَى سَائِرِ الْأَنْبِيَاء »( بحار الأنوار ؛ ج‏69 ؛ص32 ) ( فقر فخر من است و من به واسطه آن بر همه انبیاء افتخار می کنم. ) یعنی من خود را بیشتر از همه پیامبران محتاج به خدا می بینم ؛ و عبودیت یعنی همین ؛ چون بنده آن است که هیچ چیز را از آن خود نداند.

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سجاد حسینی فهرجی وسید علی حسینی فهرجی
تاریخ : یک شنبه 8 مرداد 1391
زمان : 10:33


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.